محمد سپهر متولد بیست و پنجمین روز از هفتمین ماهِ ساله.ولی چون سرماخوردگی داشتهی عقب می افتاد.تااا دیروز عصر دیدم یه شمع گذاشته تو اتاقش و فوت کرد رفتم کنارش گفتم مامان چیکارمیکنی گفت مامان جون تولد تنهایی میگیرم نگم براتون انگار تیر زدن تو قلبم براش توضیح دادم برا چندمین بار که دلیل تاخیر چی بوده.
و سریع رفتیم بیرون کیک گرفتیم براش به مامانم اینا زنگ زدم که امشب بیاین خلاصه تو دوساعت این میز جم جور و یهویی رو اماده کردم براش.مدتهاست دیگه براش اسباب بازی نمیخریم چون واقعا اتاقش دیگه جا نداره عوضش براش بازهای فکری میگیریم یا کتاب یا پول میدیم بندازه قلکش..گاهی خیلی دلش اسباب بازی بخاد ازاون ماشین فلزی کوچیکا میگیریم هم جا نمیگیره همم نمیشکنه..
...